گل های زعفران زیبا ... دسترنج بابای عزیز خودم

(عکاس منم )

این ابرهای مزاحم چه میخواهند؟؟

از خورشید زیبا و امیدبخش چه میخواهند ؟؟

درالتماس اویند یا برایش یک مزاحم اند ؟؟

به فکراویند یا فکرهای شیطانی درسردارند ؟؟

آیا برای امتحان کردن خورشید امده اند ؟؟

اگرامتحان است... این خورشید مقاوم است!!

صبوروشکیباست!!

می اندیشد و عمل میکند !!

.

.

.

ریحانه

(عکسش هم مال خودمه)

درمقابل سختی ها مقاومت کن !!

مانند کوهی که دربرابر تنش های گردباد ...

قامت خودرا راست می کندو ...

به معنای واقعی !! کم نمی آورد !!

.

.

.

ریحانه

در پیش رویم دریایی است....

بس زیبااااا....

بی کران و بی انتهااا ....

ارامشی وجودم را دربرمیگرد...

که نمی گذارد  چشم از این آبی بیکران بگیرم...

حل میشوم در این آبی بیکران ....

بی هیچ دغدغه ای ... بی هیچ مشغله ای....

فقط !! ...

آن است که مورد توجه روح و جسم واندیشه ام شده است !!

هرچقدر هم بنگرم  قابل هضم نیست برایم ...

.

.

ریحانه

هرچه میخواهد دل تنگت بگو 

هرچه آه و ناله هم داری بگو 

هرچه بی خوابی و بی تابی بگو

تو بگو من هم شنیدن را یاد خواهم گرفت

باتو غصه خوردن را یاد خواهم گرفت

معرفت را باتو یاد خواهم گرفت 

دردهارا باتو درمان میکنم

بی درنگ من  از تو و ذکر تو یاد میکنم

.

.

ریحانه

عارفانه عاشقانه

مینویسم تا بماند

زخم های خورده ام

مینویسم مینویسم

تا بداند رنج هایی برده ام

.

.

.

ریحانه

احساس های عجیب به سراغم می ایند

احساس های نامفهوم ...

احساس های پوچ و بی جا ...

احساس های سرزده و بیخودی ...

نمیدانم چه حسی نسبت به این احساس ها دارم !!

این احساس ها دیگر برایم تکراریست ...

نمی خواهم دیگر به انها اجازه ورود دهم !!

.

.

.

ریحانه

تنهایم و این تنهایی مرا ..... به اوج غم هایم میکشاند

این تنهایی خوب است یا بد.....نمیدانم!!!!!

هنوز برایم گنگ و نا آشناست

ولی میدانم باعث تسلی دلم است !!

.

.

.

ریحانه

چرا ما ادما بعضی وقتاااا ... 

فقط بعضی وقتا هاااا

دلمون میگیره ؟

حس میکنیم نمیتونیم نفس بکشیم ؟

حوصله هیچ کاریو نداریم ؟

خودمونم حالمونو نمیدونیم و نمیفهمیم ؟

یا اینکه به نفهمی میزنیم و یه جا دلمون اسیر شده ؟؟

اسیر یه سیاهی مبهم !!

یه جای تاریک و خارج از دید

خارج از شناخته ها و دیده ها ...

خارج از همه و همه چیز ...

.

.

.

ریحانه

دردی در سینه دارم که پرسیدنی نیست...

زهری در سینه دارم که چشیدنی نیست ...

میسوزم اما فاش نمیکنم

می خروشم اما فاش نمیکنم

میسازم  و  میسازم  و  میسازم

.

.

.

ریحانه

چ