بیـــراهه هم ...
برای خودش راهیســـت !!!
وقتی …
قــــرار باشد مـــرا به او برساند ...
وقتی آمد ، گفت : «من با همه فرق دارم»
ولی رفت ، مثل همه !
خیلیا هستن که “طالبتن”
اما فقط بعضیا ” لایقتن”
حواست باشه با کی گرم میگیری !
این تـــلخ ترین عذاب دنــیـــآست
بعضیهـــــآ ♥
دوستــ داشتـنی هـستند ♥
امــــآ ...
نباید دوستشان داشت
دلتو زدم ، قیدمو زدی ! راه اومدم اما راه نیومدی ،
جواب خوبیامو دادی تو با بدی !
دیروز، سبز
امروز، قهوه ای
فردا به رنگِ زرد
روزی دگر به رنگِ فراموشی، نیـــستی
اینست سرگذشتِ پُر از رنگ و نقشِ برگ
در روزهایِ مرگ
در زمینی که ضمیرِ من و توست
از نخستین دیدار، هر سخن، هر رفتار
دانه هاییست که می افشانیم
برگ و باریست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش «مِهـــر» است
گر بدان گونه که بایست به بار آیـَد
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیــارایَد...
پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
دیوارِ زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آوازِ باد و باران
کاش میشد دشنام، جای خود را به سلامی می داد
گلِ لبخند به مهمانیِ لب می بردیم،
بذرِ امید به دشتِ دلِ هم.
کسی از جنسِ محبت، غزلی را می خواند
و به یلدایِ زمستانی و تنهاییِ هم،
یک بغل عاطفه ی گرم به مهمانیِ دل می بردیم...
کاش غم و غصه هم قیمت داشت
مجانی است، همه می خورند!
کاش روی دهانمان کنتوری نصب می شد
و جریمه غصه ها را به حساب آنان می ریختیم
غصه نخوریم مردم!
سیاست مدارها هم روزی بزرگ می شوند و به مدرسه می روند
و دنیا مثلِ گلِ مصنوعی قشنگ می شود
هر چیز مجانی که ارزشِ خوردن ندارد!
غصه نخور ، گیلاس بخور